داستانک
واحد پیشگامان اندیشه | سه شنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۴، ۰۶:۴۸ ق.ظ
داستان ماهی و آب :
داستان معروفی است که ماهی ای که هیچ وقت از آب بیرون نیامده بود و غیر آب چیزی ندیده بود ، به فکر افتاد که این آب که اینقدر از آن تعریف می کنند و می گویند مایه حیات است چیست و کجاست ؟ چرا من آن را نمی بینم ؟ دنبال کسی می رفت که آب را به او نشان بدهد تا اینکه روزی از آب بیرون افتاد و در تب و تاب قرار گرفت ،
آنوقت فهمید که آب چیست و چه اثری بر او داشته و زندگی اش وابسته به آن بوده .
به دریایی شناور ماهیی بود که فکرش را چو من کوتاهیی بود
نه از صیاد تشویشی کشیده نه رنجی از شکنج دام دیده
نه جان از تشنگی در اضطرابش نه دل سوزان ز داغ آفتابش
در این اندیشه روزی گشت بیتاب که می گویند مردم آب ، کو آب؟
گر آن گوهر متاع این جهان است چرا یا رب ز چشم من نهان است؟
زبان از تشنگی بر لب فتادش به خاک افتاد و آب آمد به یادش
نتیجه: دانش آموزانی که در پیشگامان درس می خونید قدر این لحظات و این روزها رو بدونید. هستند بسیاری که حاضرند از همه چیزشان بگذرند اما در این مدرسه درس بخوانند.
- ۹۴/۱۱/۲۷